1- کِلا سرُت نَشو، کلاه سرت نره
2- کِلاش واگی تی، کلاه برداری کرده
3- کِلا خود قاضی کی، کلاه خودت را قاضی کن
4- کِلات گوشتا باد نبِرو، کلاهت را نگه دار باد نبره
5- کِلائی گشادی سرُت بئشا، کلاه گشادی سرت رفت
6- کِلاش سِر کار نی، کلاه سر کار گذاشته
7- اُفْتُ نَبو کِلا سِرُش نیند، آفتاب را نمیشه کلاه سرش گذاشت
8- از پا بِشَه گیوَه کَنِه بووَ از سِر بِشَه کِلا، از پا بروی کفش کهنه می شود و از سر بروی کلاه
9- اگِه کِلا داره سِر خود نَه، اگه کلاه داری بر سر خوت بگذار
10- سِرُت بی کِلا مُنووَه، سرت بی کلاه می مانند
ابوالحسن صادقی
رمضان المبارک 1431